به گزارش سلامت نیوز به نقل از آسوشیتدپرس، ظاهر غذاها از هزاران سال پیش برای انسانها مهم بوده است، اما امروزه این موضوع به طور خاص، در ایالات متحده متبلور شده و آنچه «ذائقه آمریکایی» نامیده میشود، پای انواع رنگها از طبیعی تا مصنوعی را هم که هرگز در طبیعت وجود ندارند، به دنیای خوراکیها باز کرده است.
بیش از یک قرن است که تولیدکنندگان غذا در ایالات متحده با هدف بازاریابی و فروش بیشتر، از رنگهای مصنوعی در محصولاتشان استفاده کردهاند. این کار اغلب با هدف جعل ظاهر تازه و طبیعی انجام میشود تا محصول نهایی شبیه مواد اولیه خامی که در تولید آن استفاده شده است، به نظر برسد. همین ترفند در مواردی هم با این هدف انجام میشود که محصول جذاب یا متمایز از رقبا به نظر برسد؛ مانند تولید شیرینیها یا دسرهایی به رنگ آبی نئونی یا صورتی شبرنگ.
البته استفاده از رنگهای مصنوعی در غذاها با مخالفتها و اعتراضهایی هم همراه بوده است و بهتدریج برای رنگ دادن به خوراکیها و نوشیدنیها، مقرراتی وضع شده که جدیدترین آن تصمیم ماه گذشته سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) برای ممنوع کردن استفاده از رنگ قرمز شماره ۳ در غذاها و داروهای خوراکی به دلیل احتمال سرطانزا بودن آن است.
با این حال هیچکس نمیخواهد غذاها بیرنگ باشند و نمیتوان اهمیت آنچه را میبینیم، در آنچه میخوریم، نادیده بگیریم؛ زیرا اولین تماس حسی با غذا برای یک فرد با چشمان سالم، قبل از چشایی، بینایی است.
چرا جذابیت بصری غذاها مهم است؟
تولیدکنندگان موادغذایی در اواخر قرن نوزدهم میدانستند که باید جذب بصری را بهدرستی انجام دهند. این بخش از راهبرد بازاریابی آنها بود که بهعنوان یک نماد کوتاهمدت برای تشویق به شناسایی مارک، ایجاد احساس راحتی در مصرفکنندگان در مورد کیفیت و رفع نگرانیها (یا واقعیتها) از فاسد شدن غذاهاــ بهویژه با صنعتی شدن تولید غذاــ استفاده میشد.
رنگهای مصنوعی به غلبه بر مشکلاتی مانند از بین رفتن رنگ غذاها در فرایند تولید کمک میکردند و باعث میشدند غذاها «طبیعیتر» به نظر برسند اما کمکم از آنها بهمنظور جذابتر کردن غذاها به ویژه برای مصرفکنندگان کودک هم استفاده شد.
واقعیت این است که ما به مرور زمان ناخودآگاه یا آگاهانه، بین رنگها و طعمها ارتباطاتی ایجاد کردهایم. به عنوان مثال، رنگ قرمز به غذاهای تند یا پرادویه مرتبط میشود، یا رنگ صورتی با شیرینیها. این ارتباطات بیشتر نتیجه تجربیات فرهنگی و اجتماعی و حتی تبلیغات تجاری است که در ذهن ما تثبیت شدهاند.
از طرفی تحقیقات نشان میدهد روابطی که ما بین رنگها و طعمها برقرار میکنیم، میتواند بسته به زمینه تغییر کند و در موقعیتها یا مکانهای مختلف احساسات و برداشتهای متفاوتی به وجود بیاورد. به عنوان مثال، یک مایع آبیرنگ اگر در یک لیوان پلاستیکی در حمام باشد، ذهن ما احتمال میدهد که دهانشویه با طعم نعنا باشد، اما دیدن همان مایع آبیرنگ در یک لیوان در میخانه، میتواند تداعیکننده نوشیدنی الکلی جین باشد.
این ارتباط حتی میتواند از خود آن خوراکی فراتر رود و به رنگهای مربوط به نحوه ارائه آن هم مربوط شود؛ یعنی رنگهایی که برای ظروف، بشقابها یا لیوانها استفاده میشوند، نیز میتواند بر حس و ترجیح ما در مورد غذا تاثیر زیادی داشته باشند. به طور مثال، تحقیقات نشان دادهاند که افراد ممکن است بسته به رنگ ظرفی که غذا در آن سرو میشود، غذاهای خاصی را ترجیح دهند یا آنها را به مقدار متفاوتی بخورند.
این ارتباطها در ذهن اغلب ناخودآگاه شکل میگیرند، با این حال باید پذیرفت چیزهای زیادی وجود دارد که میتوان با رنگ، آنها را دستکاری کرد و بر قضاوتها تاثیر گذاشت و حذف رنگهای افزودنی از خوراکیها کار چندان آسانی نیست.
نظر شما